من در آسمان غبار آلود ِ تهران گم شده م . در لا به لای درخت های نداشته اش گم شده م . در باران های نیامده اش گم شده م . در آسمان آبی ِ متمایل به طوسی اش گم شده م . در ولگردی های توی شهر گم شده م . در درون ِ کیف ِ مدرسه ی کودکی گم شده م . در کوچه درختی ِ پشت ِ خانه گم شده م . در چشم های گریان ِ دخترکی که عروسکش را میخواهد گم شده م . من در نگاه مهربان یک مادر ، در دست های پینه دار یک پدر گم شده م . در قایق ِ کاغذی ِ توی دست ِ پسر بچه ای گم شده م . در سبزآبی ِ کبود گم شده م . در برف بازی های توی کوچه گم شده م . در جنگل ِ درونم گم شده م . در تاریکی های شب گم شده م . در آهنگ های تکراری ، در اشک های کوتاه ِ نیمه شب گم شده م . در اقیانوسی از شعر های بی قافیه گم شده م . من گم شده م و پیدا نخواهم شد ، شاید .. !